تصویر
رتبه اول
رتبه دوم
هنرمند: سرکار خانم نرگس شریفی
رتبه سوم
هنرمند: سرکار خانم فائزه طالب زاده
صوت
رتبه اول
فایل صوتی یافت نشد.
رتبه دوم
فایل صوتی یافت نشد.
رتبه سوم
فایل صوتی یافت نشد.
ویدئو
رتبه اول
رتبه دوم
رتبه سوم
متن
رتبه اول
هنرمند: جناب آقای محمد عابدینی
# راه حق
## پرده اول: آغاز سفر
.1 نمای خارجی – جاده نجف به کربال – روز
نمای هوایی از جمعیت عظیم زائران در مسیر نجف به کربال. دوربین به آرامی پایین میآید و روی سه نفر
متمرکز میشود: علی )25 ساله، ایرانی(، احمد )50 ساله، عراقی( و عماد )30 ساله، لبنانی(.
.2 نمای نزدیک – علی، احمد و عماد – روز
علی با نگاهی مشتاق به اطراف مینگرد. احمد با آرامش قدم برمیدارد. عماد در حال یادداشت برداری است.
علی: )به فارسی( سالم علیکم. ببخشید، این اولین باره که اومدم. مسیر درست همینه؟
احمد: )به عربی، با لبخند( وعلیکم السالم یا اخی. نعم، هذا هو الطریق الصحیح. )بله برادر، این مسیر درسته.(
عماد: )به عربی( السالم علیکم. من هم اولین باره که میام. میتونم همراهتون باشم؟
احمد: )به عربی( بالطبع. بسم اهلل، نمشی سویا. )البته. بسم اهلل، با هم بریم.(
.3 نمای متوسط – علی، احمد و عماد در حال راه رفتن – روز
علی: من علی هستم، از ایران اومدم.
احمد: أنا أحمد، من العراق. )من احمد هستم، از عراق.(
عماد: و أنا عماد، من لبنان. )و من عماد هستم، از لبنان.(
علی: )با لحن کنجکاو( چه جالب! سه نفر از سه کشور مختلف. انگیزهتون از این سفر چیه؟
احمد: من سالهاست که میام. برای من، این سفر یادآور وحدت امت اسالمی است.
عماد: من اومدم تا درک عمیقتری از فلسفه قیام امام حسین )ع( پیدا کنم.
علی: )با شور( و من… من اومدم تا راه حق رو بهتر بشناسم.
## پرده دوم: چالشها و گفتگوها
.4 نمای خارجی – یک موکب در مسیر – غروب
سه نفر در حال استراحت و نوشیدن چای هستند.
احمد: علی جان، تو از ایران اومدی. نظرت درباره وحدت شیعه و سنی چیه؟
علی: )با تأمل( راستش، من معتقدم وحدت حقیقی فقط حول محور حق و امام بر حق شکل میگیره.
احمد: )با تعجب( یعنی ما سنیها رو قبول نداری؟
عماد: )با لحنی آرام( شاید منظور علی این نیست. علی جان، میشه بیشتر توضیح بدی؟
علی: البته. ببینید، امام علی )ع( بعد از رحلت پیامبر )ص( صبر کردن. اما این صبر به معنای تأیید ظلم یا اتحاد
با ظالمان نبود.
احمد: )با کمی اخم( پس منظورت اینه که ما…
علی: )با مالیمت( نه، نه. منظورم اینه که اتحاد حقیقی باید بر اساس حق و عدالت باشه. قرآن میفرماید:
“وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللََّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرََّقُوا”
عماد: درسته. ولی سؤال اینجاست که چطور میتونیم به این اتحاد حقیقی برسیم؟
.5 نمای نزدیک – چهره متفکر هر سه نفر – شب
## پرده سوم: درسهای راه
.6 نمای خارجی – مسیر پیادهروی – روز بعد
سه نفر در حال راه رفتن و کمک به زائران دیگر هستند.
احمد: )در حال کمک به یک زائر مسن( علی، دیشب خیلی فکر کردم به حرفات.
علی: )در حال پخش آب بین زائران( خب، به چه نتیجهای رسیدی؟
احمد: فکر میکنم منظورت رو فهمیدم. اتحاد واقعی یعنی همین که االن داریم میبینیم. کمک به همدیگه،
بدون در نظر گرفتن ملیت یا مذهب.
عماد: )با لبخند( دقیقا.ً ولی فراتر از این، اتحاد یعنی ایستادن در مسیر حق، مثل امام حسین )ع(.
.7 نمای متوسط – گروهی از افراد با پالکاردهای تفرقهانگیز – همان روز
گروهی با شعارهای تند مذهبی نزدیک میشوند.
علی: )آرام( اینا دارن چیکار میکنن؟
احمد: )با ناراحتی( دارن بذر تفرقه میکارن.
عماد: )مصمم( باید باهاشون صحبت کنیم.
.8 نمای نزدیک – گفتگوی علی، احمد و عماد با گروه – همان روز
علی: برادران، این راه، راه وحدته نه تفرقه.
احمد: امام حسین )ع( برای همه مسلمانان قیام کرد، نه فقط یک گروه خاص.
عماد: قرآن میفرماید: “إِنََّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ”. ما همه برادریم.
گروه کمکم آرام میشود و به فکر فرو میرود.
## پرده چهارم: رسیدن به کربال
.9 نمای خارجی – حرم امام حسین )ع( – غروب
سه نفر در حال زیارت هستند، اشک در چشمانشان حلقه زده.
.10 نمای نزدیک – چهره علی، احمد و عماد – شب
علی: این سفر به من یاد داد که اتحاد حقیقی یعنی ایستادن در مسیر حق، حتی اگه تنها باشیم.
احمد: و به من یاد داد که وحدت واقعی از قلبها شروع میشه، نه از شعارها.
عماد: و من فهمیدم که راه امام حسین )ع(، راه آزادگی و ایستادگی در برابر ظلمه، فارغ از هر نژاد و ملیتی.
.11 نمای دور – سه نفر در حال خداحافظی – صبح روز بعد
علی، احمد و عماد همدیگر را در آغوش میگیرند.
علی: إن شاء اهلل سال دیگه همدیگه رو میبینیم.
احمد: و این بار، با درک عمیقتری از معنای واقعی اتحاد.
عماد: و با عزمی راسختر برای حرکت در مسیر حق.
.12 نمای هوایی – حرم امام حسین )ع( و جمعیت عظیم زائران – روز
دوربین به آرامی باال میرود و نمایی وسیع از کربال و جمعیت میلیونی زائران را نشان میدهد.
پایان.
رتبه دوم
هنرمند: سرکار خانم الناز عباسیان
بسم اهلل الرحمن الرحیم
چند منظر از اربعین حسینی در سال ۱۴۰۳
بر مدار مغناطیس حسینی
راهپیمایی عظیم اربعین حسینی در سال ۱۴۰۳ به ایستگاه آخرش رسیده اما حکایت عاشقان اباعبداهلل الحسین
همچنان باقی است.
در ادامه نگاهی کوتاهی به زوایای پیدا و پنهان این راهپیمایی داریم.
۱
برگشت بی خطر زائران
بر اساس اطالعیه شماره ۱۷ ستاد مرکزی اربعین )ع( ۱۴۰۳ تا ساعت ۲۴ روز سوم شهریور سال ۱۴۰۳ مصادف
با ۱۹ ماه صفر تعداد زائرین عازم شده به کشور عراق حدود ۳ میلیون و ۵۸۶ هزار و ۸۲۰ نفر بود. هم چنین
تعداد زائران برگشتی از پنجم ماه صفر تاکنون ۲ میلیون و ۶۳۸ نفر و ۳۷۷ نفر است. با وجود اوج گیری موج
بازگشت زائرین، همچنان قریب ۸۵۰ هزار نفر از زائرین عزیز به ایران بازنگشته اند. این ستاد به زائرینی که
وسیله شخصی ندارند توصیه کرد در برگشت به کشور به دلیل کثرت جمعیت زائرین برگشتی در روز اربعین در
صورت امکان برگشت خود را به روز بعد از اربعین موکول کنند. در این اطالعیه هم چنین آمده است که
وضعیت در تمامی پایانه های مرزی کشور مطلوب و تردد به سهولت در حال انجام است و زائرین مراقب خستگی
و خواب آلودگی رانندگان باشند.
۲
میزبان های سخاوتمند عراقی
میزبان اصلی این مراسم جهانی و عظیم، مردم کشور عراق بودند که در طول سال به عشق اباعبداهلل الحسین
نذورات خود را جمع کرده و در این ایام سخاوتمندانه از زائران حسینی پذیرایی کردند. این پدیده بخشندگی در
قالب موکب ها و هیئت های حسینی رخ نموده و موکب های برپا شده در مسیرهای منتهی به کربال و در داخل
شهر نجف و کربالی معال از جمله آنهاست. عالوه برموکب ها، بسیاری از ساکنان کربال و نجف خانه هایشان را در
اختیار زائران قرار داده و بی منت و خالصانه از آنها پذیرایی کردند. البته موکبهای عراقی در مناسبتهای
مختلف مانند نیمه شعبان، شبهای جمعه و … هم برپاست اما در اربعین به اوج خود می رسد. یکی از نکات
جالب و متمایز اربعین امسال نسبت به سال های قبل را می توان در توجه میزبان های عراقی به ذائقه مردم
ایران دید. طبخ غذاهای ایرانی از جمله قورمه سبزی، قیمه و آش رشته از آن جمله است.
۳
همنوایی با غزه
از ویژگی های متمایز پیاده روی اربعین امسال، فریاد آزادی خواهی و حمایت از مردم مظلوم فلسطین و غزه بود.
این روزها نزدیک به ۱۰ ماه است که مردم غزه زیر سنگین ترین حمالت رژیم صهیونیستی، با آتش و خون
دست پا می زنند و روایت مظلومیت این مردم هم چون روایت مظلومیت شهدای کربالست. امسال زائران قدم
هایشان را به یاد این مظلومان عالم برداشتند و پرچم فلسطین،ِ فراتر از مرزها در دست های زائران از اقصی نقاط
جهان به نمایش درآمد. پرچمی که نشان از مردمانی دارد که کودکانشان پیش از آنکه چشم بگشایند، شهید
میشوند و مادران و پدران و کودکان، هرکدام نعش شهیدی را به دوش خود بردهاند. اتفاقی که با روایت کربال
نقطه مشترک بسیار دارند و مقاومت و مظلومیت از مهم ترین آنهاست. اهتزاز این پرچم، برای محکومیت فجایع
رژیم کودک کش غزه همه قلبها را متحد و یکصدا کرد تا بگویند راه قدس، از کربال میگذرد.
۴
شور دهه هشتادی ها
حضور دهه هشتادیها در راهپیمایی اربعین سال ۱۴۰۳ تماشایی بود و آنها فضایی شاداب و معنوی به این
مراسم مذهبی بخشیده بودند. این نوجوان و جوان ها نه تنها به عنوان زائر، بلکه به عنوان برگزارکنندگان و
خدمتگزاران فعال در موکبها و ایستگاههای صلواتی، حضوری پررنگ داشتند که نشاندهنده تعهد و عشق آنها
به این مراسم است. البته حضور دهه هشتادیها در راهپیمایی امسال نسبت به سالهای گذشته تفاوتهایی هم
داشت. دهه هشتادیها به طور گستردهای از شبکههای اجتماعی و فناوریهای نوین برای به اشتراکگذاری
تجربیات و احساسات خود در مورد اربعین استفاده کردند. این نسل با تولید محتواهای متنوع و خالقانه، نظیر
مسابقات روایتگری، به ترویج فرهنگ عاشورا پرداختند. این تغییرات نشاندهنده تحول در نحوه مشارکت و
تعامل نسل جدید با مراسم اربعین و اهمیت این رویداد در زندگی آنها است. این ارادت قلبی و شور جوانی آنها
را در این شرایط اجتماعی باید غنیمت شمرد.
۵
گرما هم حریف عشق حسین نشد
تقارن ایام اربعین حسینی با فصل گرما و افزایش بی سابقه دمای هوا، این تصور را ایجاد کرده بود که شاید
امسال آمار شرکت کنندگان در پیاده روی اربعین حسینی نسبت به سال های گذشته کمتر شود. اما نکته جالب
توجه اینجاست که گرمای حدود ۵۰ درجه هم حریف عشق امام حسین)ع( نمی شود. با این حال برپایی این
مراسم تمام تالش خود را کردند تا با تعبیه تونل های خنک کننده و سایر دستگاههای سرمایشی و توزیع مستمر
آب خنک به زائران برای تحمل گرمای مسیر کمک کنند. اما در باطن قضیه برای بسیاری از زائران تحمل این
گرما به یاد شهدای و اسرای کربال- آن هم دقیقا در سرزمین نینوا- ارزش معنوی داشت که می خواستند ذره ای
از سختی آنها را تجربه کنند.
۶
رونق موکب های ایرانی
در کنار میزبانی سخاوتمندانه مردم عراق، در چند سال اخیر موکب های ایرانی هم فعال تر از گذشته شده اند و
با برپایی ایستگاه های صلواتی در مرزهای ورودی به کشور عراق و داخل شهرهای نجف و کربال از مهمان های
این راهپیمایی عظیم پذیرایی کردند. به گفته جانشین رئیس ستاد توسعه و بازسازی عتبات عالیات از یکهزار و
۸۱۹ موکب ایرانی مستقر در عراق، یکهزار و ۴۹ موکب در کربال، ۲۶۲ موکب در نجف، ۵۷ موکب در کاظمین،
۳۹ موکب در سامراء، ۳۹۸ موکب در مسیر مشایه )نجف به کربال( و ۱۴ موکب نیز در سایر اماکن مذهبی و
زیارتگاهها به زائران اربعین خدمات ارائه دادند. هم چنین یکهزار و ۱۳۱ موکب نیز در داخل خاک ایران و
مبادی مرزی به زائران اربعین خدمات ارائه میکنند.
۷
حضور مردم از ملیت های مختلف
حضور گسترده زائرین از کشورهای شیعهنشین مانند ایران، لبنان، پاکستان و بحرین به دلیل تأکید مذهبی این
کشورها بر مراسم اربعین قابل درک است. اما شرکت زائرانی از کشورهای سنینشین و حتی از ادیان دیگر، مانند
مسیحیت نیز در این مراسم قابل تامل است. همین نکته و صحنه های ناب است که جهانیان را به تماشای
اربعین حسینی نشانده است. قدمهای مردمان جهان از روستاها، شهرها و ملیتهای مختلف، به سوی میعادگاهی
است که شکوه و عظمت قیام او قرن هاست که ریشه در باورهای مردمان دنیا دوانده است. این همایش جهانی
می تواند فرصتی استثنایی برای همدلی و دوستی افرادی از فرهنگها و ملیتهای مختلف بوده و به کاهش
تنشهای مذهبی و سیاسی کمک کند.
رتبه سوم
هنرمند: سرکار خانم فاطمه وطن خواه
سم اهلل الرحمن الرحیم
عنوان: راههای نرفته
شخصیتها
حاج علی حاجیزاده – پدر خانواده، مردی مذهبی و دلسوز که همیشه آرزوی زیارت اربعین را داشته است.
مریم – همسر حاج علی، زنی صبور و مهربان که به شدت به خانوادهاش اهمیت میدهد.
سارا حاجیزاده – دختر بزرگ خانواده، ۲۵ ساله، شغل کارمند، کمی از مذهب فاصله گرفته است.
احمد حاجیزاده – پسر کوچک خانواده، 1۷ ساله، دانشآموز دبیرستانی که عالقه زیادی به تکنولوژی دارد.
خالصه داستان:
خانواده حاجیزاده که سالهاست نتوانستهاند در مراسم اربعین شرکت کنند، با اتفاقی عجیب روبرو میشوند و
راهشان برای این سفر معنوی باز میشود. این سفر باعث تغییرات عمیق در زندگی و روابط آنها میشود.
صحنه :1 بیداری در سپیدهدم
.خانه حاجیزاده – سپیدهدمINT
خانه حاجیزاده غرق در سکوت است. نور کمرنگ سپیدهدم از پنجرهها به داخل میتابد. حاج علی، مردی در
حدود ۵۵ ساله، با ظاهری آرام و متفکر، روی سجاده نشسته و دعا میخواند.
حاج علی
)آرام(
خدایا، میشه امسال راه کربال را برای ما باز کنی؟
دوربین به عکسهای خانوادگی روی دیوار حرکت میکند، عکسهای زیارت قدیمی کربال در سالهای گذشته.
مریم
)از اتاق خواب، با صدای خوابآلود(
علی، بیداری؟
۲
حاج علی
)بلند میشود(
آره، بیدارم. صبحت بخیر مریم.
مریم
)لبخند(
صبحت بخیر. چایی دم کنم؟
حاج علی سری تکان میدهد و به سمت آشپزخانه میرود.
صحنه :۲ شروع یک روز عادی
.آشپزخانه – صبحINT
مریم، زنی ۵۰ ساله با چهرهای مهربان، مشغول آماده کردن صبحانه است. حاج علی با روزنامهای در دست، پشت
میز مینشیند.
حاج علی
)با لبخند(
احمد هنوز خوابه؟
مریم
)با خنده(
بله، مثل هر روز. سارا هم تا دیر وقت بیدار بود، احتماالً االن خوابیده.
در همین حال، صدای قدمهای تند از راهپله میآید. احمد، پسر 1۷ ساله خانواده، با انرژی به آشپزخانه وارد
میشود.
احمد
)با شور و شوق(
صبح بخیر بابا… صبح بخیر مامان!
3
حاج علی و مریم
)با هم(
صبح بخیر احمد.
سارا، دختر ۲۵ ساله، با چهرهای خوابآلود و حالتی بیحوصله به آشپزخانه میآید.
سارا
)آهسته(
صبح همگی بخیر.
صحنه :3 پیشنهاد غافلگیرکننده
.مسجد محل – ظهرEXT
حاج علی پس از نماز، با یکی از زائران به نام حاج کاظم که در حال برنامهریزی برای پیادهروی اربعین است،
صحبت میکند. حاج کاظم، مردی مسن و مهربان است.
حاج کاظم
)با اطمینان(
حاج علی قراره امسال یه کاروان راه بندازیم بریم اربعین.توهم حتما باید با همراه خانواده ات بیای
حاج علی
)با تردید(
خیلی دوست دارم، ولی هر سال یه مشکلی پیش میاد.
حاج کاظم
)با لبخند(
امسال فرق میکنه، به خدا توکل کن. تو و خانوادت دعوت شدهاین.
حاج علی با چشمانی برق زده از مسجد بیرون میآید.
4
صحنه :4 گفتگوی خانوادگی
خانه حاجیزاده – عصرINT.
خانواده دور میز نشستهاند و حاج علی ماجرای امروز را تعریف میکند.
حاج علی
)هیجانزده(
حاج کاظم گفت امسال میتونیم با کاروانشون بریم کربال.
مریم
)با عالقه(
چقدر عالی! این بهترین فرصته.
احمد
)با شور و شوق(
من که میخوام برم، همیشه آرزوم بود.
سارا
)با شک و تردید(
من نمیدونم. کارم رو چی کار کنم؟ تازه امسال کلی برنامه دارم.
حاج علی
)آرام(
سارا، یه بار هم که شده به این سفر فکر کن.نگران هم نباش توکل برخدا.
صحنه :۵ آمادهسازی برای سفر
خانه حاجیزاده – چند روز بعدINT.
خانواده در حال جمع کردن وسایل سفر هستند. هر کدام مشغول بستن چمدانهای خود هستند.
۵
مریم
)به سارا(
سارا، مطمئنی همه چی رو برداشتی؟ ممکنه اونجا چیزی الزم باشه.
سارا
)با لبخند(
مامان، نگران نباش. همه چیز رو چک کردم.
احمد
)با هیجان(
من دوربینم رو میبرم. میخوام همه چیز رو ثبت کنم.
صحنه :6 حرکت به سمت مرز
.جاده به سمت مرز – روزEXT
خانواده حاجیزاده با اتوبوس در حال حرکت به سمت مرز هستند. فضای اتوبوس شلوغ و پر از زائران است. همه
با شور و شوق به سمت کربال میروند.
حاج علی
)با لبخند به مریم(
ببین چقدر شلوغه. چقدر آدمها برای یه هدف دور هم جمع شدن.
مریم
)با لبخند(
این شور و شوق آدمها رو به هم نزدیک میکنه.
سارا
)با کنجکاوی(
خیلی جالبه، این همه آدم از کجا اومدن؟
6
احمد
)در حال عکس گرفتن(
این بهترین سفر زندگیمه.
صحنه :۷ چالشهای سفر
.جادههای عراق – روزEXT
جادهای شلوغ با زائرانی که از ملیتها و اقوام مختلف در آن حرکت میکنند. آفتاب سوزان و گرمای هوا شرایط
را سخت کرده است. حاج علی، مریم، سارا و احمد با کولهپشتیهایشان در میان جمعیت حرکت میکنند. حاج
علی عرق از پیشانیاش پاک میکند و به اعضای خانوادهاش نگاهی میاندازد.
حاج علی
)با خستگی(
بیاید کمی استراحت کنیم.خیلی راه مانده
مریم
)نگران(
بله، بیاید اینجا بشینیم، همتون خیلی خسته شدین.
آنها به سمت سایهی درختی در کنار جاده میروند و روی زیرانداز کوچکی که احمد از کولهاش در میآورد،
مینشینند. حاج علی آب از قمقمهاش مینوشد و به اطراف نگاه میکند. سارا به زائرانی که در حال حرکت
هستند، خیره میشود.
سارا
)با تفکر(
این همه سختی رو تحمل میکنن، برای چی؟ چرا اینقدر برای این سفر مصمم هستن؟
مریم
)با لبخند و آرامش(
سارا جان، اینجا هر کسی یه داستان و یه دلیل برای خودش داره. برای عشق به امام حسین )ع( و ایمانشون
اومدن. این عشق، آدمها رو از همه جا به اینجا میکشونه.
۷
حاج علی سرش را تکان میدهد و به خانوادهاش نگاه میکند.
حاج علی
)با احساس(
یادتون باشه، این سفر فقط یه سفر معمولی نیست. سفریه به سمت معنویت و تقرب به خدا
احمد که تا این لحظه مشغول نگاه کردن به عکسهایی که گرفته است، میگوید:
احمد
)با هیجان(
اینجا واقعاً شگفتانگیزه. این همه آدم، این همه داستان، باید همه رو به خاطر بسپاریم
سارا
)با نگاهی متفکرانه(
من هیچوقت اینجوری فکر نمیکردم. اینجا انگار همه چیزهدف خاص خودش رو داره
مریم
)دست روی شانه سارا میگذارد(
سارا جان، این تجربهها تو زندگیمون خیلی کمک میکنه. بهمون نشون میده که چی تو زندگی مهمه.
در همین لحظه، یک زائر جوان که خسته و تشنه است، نزدیک خانواده حاجیزاده میآید. حاج علی به او لبخند
میزند و قمقمهاش را به او تعارف میکند
زائر جوان
)با تشکر و قدردانی(
خدا خیرتون بده حاجی.
حاج علی
)با تواضع(
8
خواهش میکنم وظیفمه. اینجا همه به هم کمک میکنن
زائر جوان کمی از آب مینوشد و تشکر میکند. سپس با لبخندی از آنها دور میشود. سارا با دیدن این صحنه
لبخندی میزند.
دوربین به آرامی از چهره خانواده حاجیزاده که در حال استراحت و تفکر هستند، به سمت جادهای که زائران در
آن در حال حرکت هستند، حرکت میکند.
صحنه :8 ورود به کربال
.ورودی کربال – شبEXT
خانواده حاجیزاده پس از پیاده روی های طوالنی، باالخره به ورودی شهر کربال میرسند. شلوغی زائران، صدای
نوای دعای آنها و نوری که از حرم میتابد، فضایی بینظیر ایجاد کرده است
حاج علی، مریم، سارا و احمد در حال پیادهروی در خیابانهای کربال هستند. چهره همه از خستگی و هیجان
روشن است
حاج علی
)با چشمانی اشکآلود(
خدایا شکرت…
دوربین روی چهره حاج علی که پر از اشک و هیجان است، زوم میکند. او به حرم امام حسین )ع( نگاه میکند و
اشک از چشمانش جاری میشود
سارا با چشمانی پر از اشک به اطراف نگاه میکند. او تحت تأثیر فضای معنوی و آرامش شهر قرار گرفته است
سارا
)با احساس(
هیچوقت همچین حسی نداشتم… اینجا مثل یه بهشته
9
خانواده به سمت حرم حرکت میکنند. احمد دوربینش را آماده میکند و از مناظر و زائران عکس میگیرد
احمد
)با هیجان(
این بهترین جاییه که تا حاال دیدم. باید همه جا رو ثبت کنم
حاج علی با آرامش دست مریم را میگیرد و آنها به سمت حرم حرکت میکنند. صدای نوای »یا حسین« در
هوا طنینانداز است
صحنه :8.1 ورود به حرم امام حسین )ع(
.حرم امام حسین )ع( – شبEXT
خانواده حاجیزاده به حرم امام حسین )ع( نزدیک میشوند. نورهای طالیی حرم در تاریکی شب میدرخشند.
مردم از ملیتها و زبانهای مختلف با چشمانی اشکآلود و قلبی پر از عشق در حال ورود به حرم هستند
حاج علی، مریم، سارا و احمد کفشهایشان را در میآورند و با احترام وارد حرم میشوند. داخل حرم پر از زائرانی
است که دعا میکنند و زیارتنامه میخوانند
حاج علی
)با صدای لرزان(
یا حسین… الحمدهلل که ما رو به اینجا رسوندی
مریم با چشمانی پر از اشک به دعا میپردازد
مریم
)زیر لب(
امام حسین )ع(، به ما کمک کن تا راه درست رو پیدا کنیم
1۰
سارا به آرامی به دیوارهای حرم دست میکشد و زیر لب دعا میخواند. او تحت تأثیر فضای معنوی حرم، احساس
نزدیکی به خداوند میکند
سارا
)با صدای آرام(
یا حسین… کمکم کن تا راه درست رو پیدا کنم.
احمد با شور و شوق به اطراف نگاه میکند و سعی میکند هر لحظه را به خاطر بسپارد.
احمد
)با هیجان(
این لحظه رو هیچوقت فراموش نمیکنم.
صحنه :8.۲ لحظهای برای تفکر و تأمل
.INTحرم امام حسین )ع( – شب
خانواده حاجیزاده در گوشهای از حرم نشسته و به تفکر و تأمل میپردازند. صدای نوای دعا و ذکر در فضا
پیچیده است. حاج علی چشمانش را بسته و به دعا و تفکر فرو رفته است.
حاج علی
)زیر لب(
خدایا، به ما کمک کن تا همیشه در راه تو باشیم.
مریم در حال دعا و تفکر است. چهرهاش آرام و امیدوار به آینده است.
مریم
)زیر لب(
خدایا، خانوادهام رو در پناه خودت حفظ کن.
سارا به فکر فرو رفته و به گذشتهاش فکر میکند. او احساس میکند که باید در زندگیاش تغییرات مثبتی ایجاد
11
کند.
سارا
)زیر لب(
باید تغییر کنم… باید بهتر بشم.
احمد به اطراف نگاه میکند و از فضای حرم لذت میبرد.
احمد
)زیر لب(
این بهترین تجربه زندگیمه.
دوربین به آرامی از چهره اعضای خانواده به سمت سقف حرم حرکت میکند و در نهایت به نورهایی که از سقف
حرم میتابد، زوم میکند.
و نوای دعا در فضا پخش میشود.
صحنه :9 بازگشت به خانه
.INTخانه حاجیزاده – شب
خانواده حاجیزاده به خانه بازمیگردند. تغییرات مثبتی در زندگی و ارتباطات خانوادگی آنها به وجود آمده
است. سارا با لبخند به پدر و مادرش نگاه میکند.
سارا
)با صداقت(
ممنونم که این سفر رو برام ممکن کردین. خیلی چیزها یاد گرفتم.
مریم
)با لبخند(
باید از امام حسین )ع( تشکر کنی.ما هم خوشحالیم که با ما اومدی
حاج علی
1۲
)با خوشحالی(
این سفر، یه هدیه الهی بود برای ما.
خانواده حاجیزاده لبخند میزنند و از لحظات شیرین با هم بودن لذت میبرند.